دلتنگی

مطالب زیبا و جالب

 

 

 

میان ماندن و نماندنفاصله تنها یک حرف ساده بوداز قول منبه

باران بی امان بگو :دل اگر دل باشد ،آب از آسیاب علاقه

اش نمی افتد ...

+نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت14:5توسط ستاره | |

 

 

 

زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد..این مَن بودَمکه به مــرور

زمـآن عـآدت کردم..و بـآ این هـَمه،چهـ اجبـآر سخـتی

 

اســت،خــَنده...و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم! ...

+نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت14:4توسط ستاره | |

 

 

 

هــمــیــشــه ســکــوت خــوب نـــیــســت گــاهــی خــرد مــیـــشــوی زیــر بــار حــرفــهــای نــگــفــتــه غــافـــل از

ایــنــکــه بـــه تــو تــهــمــت بـــی جــنــبــگــی

+نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت14:2توسط ستاره | |

 

 


دیروز، پینوکیو آدم شد.. و امروز ، آدمها پینوکیـو ! من از عاقبت مادربزرگ می ترسم اگر فردا ، شنل قرمزی گرگ شود . .

 

.!!!...

+نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت14:0توسط ستاره | |

 

 

از کودک فال فروش پرسیدم: چه میکنی؟ گفت از حماقت انسان ها تکه

نانی در می آورم اینها از منی که در امروز خودم

مانده ام فردایشان را می خواهند .......!...

+نوشته شده در چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت13:59توسط ستاره | |

هــمــدیــگــر را فــرامــوش نـکنـیـم

شــاید ســالـهـا بـعـد در گــذر جــاده هــا

بـی تفـــاوت از کـنــار هــم بگــذریــم

و بــگویـیـم آن غــربـیـه چـقـدر شــبیـه خـاطـراتـم بود

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:20توسط ستاره | |

 

ایــــــن "مَـــــن" چِــــــقَـــــدر زبـــآن نَـــــفهم اســــت!!!

 

بِـــــفهم دیـــــگـر!!او..... کـــــسی دیگـــــر را دوستــــــ دارد ...

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:19توسط ستاره | |


گاهی باید بی رحم بود..

نه با دوست،

نه با دشمن..

بلكه با خودت..

و چه بزرگت میكند آن سیلی كه خودت میزنی به صورتت!!!

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:18توسط ستاره | |

راسـتــ اسـتـــ ، کـه صـاحـبـان ِ دلـهـای ِ حـسـاس نـمـی‌

مـیــرنــد ! بـلـکـه بـی‌ هــنگـام نـاپـدیـد مـی‌شـــوند ....

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:17توسط ستاره | |

سفت بغــــلش کن ؛ محکــم ببوسش ، نگران نبــــاش ! کم کم

به این یکی هـــــم عادت می کنی .... زانو رو

میــــگم ... !!!...

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:16توسط ستاره | |

 

 

کـــــــــاش می شد دنیـــــا را تــــا کرد و

گوشــــه ای گذاشت ، مثل جانماز مــــــــــادر

!...

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:9توسط ستاره | |

 

 

دستــــــــ بر دلم مگذارید !! میسوزید ! داغِ

خیلی چیزها بر دلمـــــــ مانده ! ...

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:6توسط ستاره | |

وقتـﮯ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴـﮯ ﻣﻬﻢ ﺑﺎشـﮯ ،ﺍﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺭﺍﻫـﮯ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻗﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺘــــﻧــﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍ ـﮯ، ﻧــﻩ

ﺩﺭﻭغـﮯ ... ...

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:5توسط ستاره | |

دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست !آنقدر بخاطر ضربدرهای جلوی اسمم چوب روزگار را خوردم که

تبدیل شدم به ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی ......

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت20:2توسط ستاره | |

 

نمیدانی... چطور گیج می شوم وقتی هر چه می گردم معنی نگاهت درهیچ فرهنگ لغتی پیدا نمی شود!!! ...

+نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:47توسط ستاره | |

بزرگ ڪہ مے شوے ، غصـہ هایت زوבتر از خودבت قـב مے کشنـב ؛ בرב هایت نیز ! غاقل از آنڪہ لبخنـ ـבهایت را

 

בر آلبوґ ڪوבڪے ات جا گذاشتے ... ...

+نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:44توسط ستاره | |

ساعت اتاق را خوابانده ام ! . بی کوک ، بدون باطری تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم به سرش نزند . . ! . . . . .

گورِ پدر دقایق ! . بی تو بودن شمارش نمیخواهد . . . ...

+نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:38توسط ستاره | |

هنگامی که دل کسی را میشکنی... صــــــــــــدای شکستنش را به خاطر بســــــــــــپار.....!! تا هنگامی که دلت را

 شکستند رو به آسمان فریاد نزنی خدایـــــــــا !! به کدامین گناه ؟؟ ...

+نوشته شده در چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:34توسط ستاره | |

 

خودم را به شادیِ تو فروختمو حواسم نبود که حواست به بهایِ من نیست حال خیالت را می فروشم تاخودم را پس

بگیرم...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:55توسط ستاره | |

 

 اجـــــازه خــــدا؟ میشه ورقمو بـــدم؟میدونم وقت امتحــــــان تموم نشه ولی خسته شــــدم ......

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:54توسط ستاره | |

 

چقدر تازگی دارد برایم ؛روزهایی که به امید آمدن کسی دلخوش نیستم !و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمی

شومبی کسی هم عالمی دارد !!!...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:52توسط ستاره | |

 

"دلـــــــــــــم"تنگ شده....واسه روزایی که "دلــــــــــــم"برای چیزی تنگ نمی شد ... ...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:51توسط ستاره | |

آنقدر مــــــرا از رفتنـــــت نترسان !! قـــــــــرار نیست که همیشــــــــه بمانیــم ! روزی همـــــــــــــــــــــه رفتنی انـــد . .

 ماندن به پای کسی,معرفــــــت میخواهد نه بهــانـــــــه ! راســـــتی میدانی معرفت چیست؟؟؟ بهانـــه را نم...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:50توسط ستاره | |

یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
 بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه

روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.

 

 

 

 

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:31توسط ستاره | |

پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من

میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم.


به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

پیرزن قبول کرد.

فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد.

وقتی برگشت خونه، دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.

ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟

پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:

بابام نذاشت بیام!!!

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:27توسط ستاره | |

به پــــشت ســـر نگاه می کـــنم شـــــاید هنــــوز کســـی مــــرا دوســـــت داشـــته باشد

امــــا افســـوس .......

 همه کــــآسه آب به دست منتـــظر رفتـــن مـــن هســـتند ...!!!...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:24توسط ستاره | |

 

خیلــــی دور هــــم کــــه بــــروی ...! نقطــــه نمی شــــوی ... ســــه

نقطــــه می شــــوی در شعــــرهایــــم ....!!...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:22توسط ستاره | |

یاد گرفتـــه ام انسان مدرنـــی باشــــم و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم بـه جای بغـــــض و اشــــک تنهـــا به این

 جملـــه اکتفــا کنـــم کــه هوای بـــد ایــن روزهــا آدم را افســــــــرده میکنـد ...

+نوشته شده در جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت17:18توسط ستاره | |


آدمی که غرق شود ...

قطعا می میرد ...

چه در دریا ... چه در رویا ...

 

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:11توسط ستاره | |

 

هنــــوز هم ، حوالی خـــــواب های شبانـــــه امپرســـــه میزنــــی ..لعنتـــــی !!!دیـــــر وقت است ...آرام بگـــــــیر...

.......بُگــــذاریک امشــــب را آســـوده بخوابـــم .. ...

 

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:8توسط ستاره | |

مـی گویند : واژه هایت بوی شکستن مـی دهد ... سوء تعبیر شده (!) فقط چند ترک ساده است ... تو نگران نباش ، تا روز دیدنت سرپا می مانم... قول می دهم ! ...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:8توسط ستاره | |

اینایی که از خیابون یه طرفه رد میشن ؛ هم چپ و نگاه میکن هم راست ! اینا همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن ،هم از دوست... !! ...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:7توسط ستاره | |

دنیای كوچكی است نازنین !! تو با او می روی و او با دیگری می خوابد و دیگری میان خواب هایش شاید خواب مرا می بیند !!! و مـــن میان این دور باطل هنوز در گیر هفت خط چشم های تو ام !! ...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:6توسط ستاره | |

آدمــــ هـا کـه " عــوض " می شـونـد ... از " سـلام " و " شـب بـخیـر " گـفتـنشان مـی شود ایـن را فـهمیـد ! از " حـرف هـا " و " نـگاه هـا " از گـودال هـای ِ عـمیـقی کـه بیـن ِ تــو و خـودشان می کــَـنـند و تـویـش را پُــر از دلیـل مـی کُنـند ...!...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:6توسط ستاره | |

باشه قبول .... رابطــه ها مجــــازی شدن ...ولی ...ولـی دردهـا که همچنــان حقیقــی اند ...! ...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:5توسط ستاره | |

وقتی دیدمت عطســـــــــــــه کردم صبر آمد...!!! محل ندادمش حالا وقتی روزها بدون تو صبر میکنم معنی آن عطسه لعنتی را می فهمم... ...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:4توسط ستاره | |

من همیشه از اول قصه های مادر بزرگ می ترسیدم و آخر هم به واقعیت می پیوست… یکی بــــود…یکی نــــــبود…!!!...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:3توسط ستاره | |

خدایا میوه ی ممنوعه ی این زمین خاکی روی کدام درخت در انتظار دندان های حریص من است؟ هوس کرده ام از زمین اخراجم کنی!...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:3توسط ستاره | |

عشق آدم رو داغ میکنهاما…دوست داشتن آدم رو پخته میکنههر داغی یه روز سرد میــــشهاما…هیچ پخته ای خام نمیــــــشه……....

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:2توسط ستاره | |

هیســــــــــــــــــــــ ـــــ !!   هواس تنهایی ام را با خاطـــــــــــــرات تو پرت کرده ام...!   بگو کســـــــــــــی حرف نزند...   بگذار لحظه ای آرامــــــــــــ بگیرم...!...

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت18:58توسط ستاره | |